ممّد آينده و ممّد ِ حال

اگر الان در دوران امتحانات و يا نزديك به اون هستيد پيشنهاد ميكنم اين پست من رو نخونيد
البته در يك صورت ميتونيد اين نوشته رو با خيال راحت بخونيد اونم اينه كه وقتي خوندنتون تموم شد با يك اعتماد بنفس قوي كه بر افكارتون حاكمه پنجره رو ببنديد و بگيد «عمراً اين كار رو نميكنم»

حالا اگه بازهم اصرار داريد كه بخونيد خوب بفرمائيد بخونيد به من چه! :

شايد بعضياتون سريال How I Met you mother رو ديده باشيد. يه سريال كمدي كه داستان دوران جواني يه جفت نامزد! به اسم آقاي مارشال و خانم ليلي و دو دوستشون تد و بارني رو به تصوير ميكشه. بسيار فاني و جالب و بسيار آموزنده.
حالا موضوع سريال نيست،موضوع يك جملست كه از زبان اين كاراكترها شنيدم و بي نهايت بهش معتقد هستم.

يه جاي سريال كه درست يادم نمياد كجاش بود آقاي تد به آقاي مارشال ميگه كه چرا از الان نگران اين مسئله اي؟ «بذار مارشال ِ آينده نگرانش باشه،تو الان خوش باش»!! ….. و به نظر من اين اصل زندگي كردنه!

ماها عادت كرديم كه خيلي چيزها رو به خودمون سخت بگيريم… نگران باشيم و خودمون رو از الان درگير آينده كنيم.
اما بهتره مشكلات آينده رو به خودمون در آينده بسپاريم و حالمون رو بسازيم!!

استادمون ميگفت كه ما ايراني ها عادت كرديم هميشه نگران باشيم كه بعداً چه بر سرمون مياد و چه اتفاقاتي قراره بيفته. اما اجانب! در حال زندگي ميكنند و خودشون رو بخاطر آينده نگران نميكنند.

حالا بگذريم از بحثهاي متفرقه اي كه در اين باره پيش مياد اما نكته اصلي اينه كه هر وقت حسابي سردرگم و گرفتار بوديم و نگران اينكه بايد با اين مسئله در آينده چكار كنيم حل ِ اون رو به خودمون در آينده بسپاريم و ذهن خودمون رو در حال رو رها كنيم…

حالا چرا گفتم اين پست بدآموزي داره؟! اينم ميگم

شما فرض كن يه درس مزخرف و سخت داري كه خيلي بهت فشاره آورده، اين درس رو از اول ترم نخوندي و الان بلانسبت ! تو گل گير كردي….
خوب ديگه با توجه به اون جمله اي كه از سريال How I met….. ياد گرفتي ، كتاباي مربوط به اين درس رو بذار تو قفسه كتابات و تا ترم بعد لاش رو باز نكن.
يهو يه بار سنگين از رو دوشت برداشته ميشه… برو آموزش دانشگاه و درست رو حذف كن. خرجش يه گواهي پزشكيه كه اين روزا همه دكترا ميدن.
بيا تو حياط دانشگاه و يه نفس راحت بكش . با دوستات يه رستوران خوب برو و براي خودت يه جشن كوچيك بگير و شاد باش و ! بذار ممد* ِ آينده نگران اين درس باشه!
و به ممدّ آينده بگو از اول ترم درس بخونه كه پايان ترم نگران نباشي!

پاورقي:
ممد* : اشاره به شخص خاصي نيست. بايد يه اسم استفاده ميكردم و جز ممد چيزي به ذهنم نرسيد

نكته 2: اين ترم تو زندگي من از اين خبرا نيست. چرا؟ چون من ترم پيش ممد بودم و الان ممدْ ِ آيندم! پس راهي جردرس خوندم ندارم! :دي

25 پاسخ

  1. بد بختی اینجاس من هر ترم اینطوریم!
    فکر کنم درس هایی که حذف کردم از پاس کرده هام داره بیشتر میشه!
    ولی این پستت رو خیلی قبول دارم!
    به جز درس تو سایر موارد زندگی میشه خیلی راحت ازش استفاده کرد! و لذت برد!

  2. سلام بر مهسا جان

  3. شدیدا موافقم باهات مهسا!!!
    میگه:زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است!

    منم اصولا اینجوریم! واسه همینم همیشه کل ترممو میسپارم به ممد…نه بخشید به نغمه ی آینده! باز اون میده به نغمه ی آینده ترش!!! :d

  4. کاش این پستت رو زودتر بهم می گفتی!!! من حالم با یه ادم رو به خاطر اینده ی نیومده تموم کردم:((((((((((((((((( حالام مثه خر پشیمونم. دارم دیوانه میشم اما دیگه خیلی دیره:(

    • نه عزيزم كي ميگه ديره… اصلاً دير نيست.
      تا وقتي كه زنده ايم وقت داريم.
      بهت گفتم… زمان همه چيز رو حل ميكنه. بهت قول ميدم:*

  5. سلام مهسا جان .مثل همیشه عالی بود.ممنون.
    به قول شاعر:
    ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم. واین یکدم عمر را غنیمت شمریم.
    سالی که از این دیر فنا درگذریم. با هفت هزارسالگان سربه سریم.

  6. ببين مهسا جونممم .. بيا رو راست باشيم .. درس و امتحان و لحطه حال و اينا رو ول كن .. تو الان يه مدته شديد به اين ممد گير دادي ، از اين ممد بنويس ببنيم قضيش چيه عزيز دلم كه اينقدر فكر و ذكر تو رو مشغول كرده :biggrin: بلكه يه ذره سبك شي :biggrin:

  7. خب این الان توی من مصداق داره 😛 کلا در آینده گیر نیستم … اما شاید هنوز توی گذشته باشم بعضی از اوقات .. !!
    حالا چرا ممد ؟ چرا محمد نه ؟ 😀

  8. سلام مهسا جونم

    خوبی؟

    وبت خیلی نازه

    پیش منم بیا

  9. … نه , حسرتی از دیروز!

    نه , آرزویی برای فردا …!

    و مهم همین لحظه ها!!!

  10. سلام مهسا جان
    آخه این روش جواب نمیده…
    مثل الانه شما که بعد از یه ترم ممداتون تموم شد و حالا دیگه به بن بست رسیدید :دی
    نه شوخی کردم من از این روش خوشم میاد

  11. من این نظرتونو کلا قبول دارم ها. ما اکثرا آینده نگریمون به جای سازنده بودن عذاب دهنده است، اما وقتی تو این حال خراب گیر کردم با خودم میگم کاش ممد گذشته یه خرده به فکر آیندش بود وضعم الان این نبود 😉

  12. الان که مطلبت رو خوندم یادم اومد خونده بودم یادم رفته بود کامنت بذارم :)) امروزم بهت گفتم من خیلی با این نظریه موافقم و در مورد اشنایی با مادر هم من عاشق این سریالم و کلی چیز ازش یاد گرفتم هممون میتونیم از بین اون خنده هایی که برامون این سریال میاره کلی چیز یاد بگیریم یکیشون همینی بود که گفتی 🙂
    چه خوب شد که باز نوشتی، برس به داد این بلاگ، حیفه :دی

  13. سلااااااام
    مهسا انگار این پستت رو واسه حال و روز الان من نوشتی! خیلی نگران همه چیزم . کلافه ام کرده و با خوندن پستت آرومتر شدم . بار ها این جمله رو شنیدم که باید تو حال زندگی کرد و آینده خودش میاد اما انگار هی یادم میره و یکی باید هی چند روز یه بار بهم گوشزد کنه …!
    اون روشی که واسه درس گفتی خیلی خوبه ! اما نه واسه این ترم آخری و پر استرس من ! باید کلک این 21 واحد این ترم کنده شه و برم دنبال بقیه برنامه هام ! یکی از دلایل بیخودی نگرانیم هم همینه ! درشا و پروژه ها رو هم جمع شده . از طرفی فکر به آینده تمرکز برای خوندن و انجام پروژه ها رو ازم گرفته ! کلا قاطی شده همه چی
    مرسی از این پست محرک ت 😉

    • سلاممم
      نه ديگه الان كار تو مهمه
      ولي دروغ چرا. من ترم آخر ليسانسم هم چنين چيزي برام پيش اومد و يكي از درسهام خستم كرد…
      همون ترم رفتم حذفش كردم و ترم بعد معرفي به استاد گرفتم:))

      ولي تو اينكار رو نكن. ايشالا موفق ميشي:)

  14. سلام بر مهسا خانوم. چه عجب بعد عمري آپ كردي.خوبي گلي؟
    به نظر من هر بلايي هم سر ممد بياد، هيچ تغييري نمي كنه. هميني مي مونه كه هست! چه بسا اين ترم درسشو حذف كرد و تم بعد همچنان در همان گل مونده باشه! بلكه سخت تر! استاد سخت گير تر، شرايط سخت تر
    يعني حتي اگه پشت دستشم داغ كنه، چون ذات انسان راحت طلبه، باز ترم بعد درس نمي خونه. پس بذار همين ترم ذجرشو بكشه و بره!
    پ.ن: اينا كه دارم مي گم همش حرفه ها…دارم به اين راه حل براي يكي از درسام فكر مي كنم :دي

  15. حق با شووووووماس .این ترم همه کم پیدا شدن. خوبه که سلامتی .
    ولی
    بعد حال آیندس :دی

    دکتر می فرماید
    رنج لذتی : اول درس خوندن بعد با خیال راحت تفریح کردن
    لذت رنجی : اول عیش ونوش بعد با با صدتا فحش و اعصاب خورد درس خوندن و
    و ایرانیا : در حین عیش نوش با اعصاب خورد مروری می کنه به درس هایی که هنوز نخونده و عاقبتش
    کلا :دی

  16. اتفاقاً ما هم که رفته بودیم یک سفر شیراز، یک ضرب المثل شیرازی با همین مضمون شنیدیم: «ّبرای کاری که میتونی فردا انجامش بدی، خودت رو امروز خسته نکن!!!!!!» :دی

    البته من کلاً با حذف درس به شدت مخالفم چون به تجربه میدونم آخر عاقبت نداره!!
    مهسا جان، دختر گلم!! سعی کن به جوونا انگیزه بدی برای درس خوندن!
    آخه این چه حرکت غیرآکادمیکی بود که انجام دادی؟؟!!! :- )))))))

  17. یه چیز جالب دیدم تو صفحه اولت که تاحالا ندیده بودم! دوتا چشم و یک لبخند…
    اینم عکسش: http://up.iranblog.com/Files/2108faee85b849068dec.jpg

  18. خداحافظ به پست بعدیت ! امیدوارم ادامه بدی … خوشحالم که دیگه اون تیتر خیلی ناراحت کننده (برای من ، خیلی ناراحت کننده) رو نمی بینم !!!
    به هر حال نمی خوام دلداری بدم چون حس و حال اون پستت رو منم بار ها درک کردم و می فهمم … اما ما ها یاد گرفتیم که ادامه بدیم و با تمام وجودمون با سختی ها و مشکلات بجنگیم . مشکلات که همیشه خواهند بود پس امیدوارم ما بتونیم خوب مبارزه کنیم …

  19. مهسا جان کجایی شما؟!

  20. به توصیه خودت چون تو دوره امتحاناتم متن رو نخوندم! بعدا یادم بیار بخونمD:

    پ.ن:سلام!!!
    لینک هم شدی…

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.